چند بار بگم با بزرگتر از خودت شوخی نکن؟؟؟

ساخت وبلاگ
سالروز عملیات کربلای 5 1365/10/19نماز صبح را بدو بدو خواندیم سوار قایق ها شدیم و خودمان را به خط اول رساندیم که غواص ها شکسته بودند. تک توک غواص های شهید گوشه کنار افتاده بودند ولی داخل کانال پر بود از اجساد بعثی های نگون بخت... معلوم بود که غواص ها حسابی غافلگیرشان کرده اند. از یه جایی به بعد ناچار شدیم از کانال بیرون بیاییم و از کنار خاکریز بدویم تک تیراندازهای دشمن مرتب شلیک می کردند و هر از گاهی یکی از بچه ها تیر میخورد و می افتاد ولی ما باید بدون توقف حرکت می کردیم زمین گل بود و گاهی لیز می خوردیم پوتین هایمان چند کیلو شده بودند. خمپاره ها هم هر از گاهی به نزدیکی ما و گاهی توی آب می خوردند و ترکش هایشان پروازکنان از دور و برمان می گذشتند چند تایی از ترکش ها به فرمانده گروهانمان برادر شعبان بابلانی خورده بود و تمام سر و صورتش خونی بود. چفیه ای را روی صورتش انداخته بودند که بچه ها نبینند و روحیه شان خراب نشود ولی من شناختمش از هیکل مردانه ای که داشت پیدا بود کیست. ادامه دادیم به راه تا حالا طول کانال و خاکریز اول را می رفتیم از یک جا پیچیدیم به سمت چپ و در عمق منطقه شروع به پیشروی کردیم. گوشه و کنار شهدا افتاده بودند و بعضی ها هم مجروح بودند. درگیری دیشب بوده در محلی توقف کردیم هنوز درست نمیدانستیم کجاییم و عراقی ها کجا هستند. سمت راست خاکریز عده ای در رفت و آمد بودند لباس هایشان مثل ما خاکی بود تردید داشتیم که بچه های خودمان هستند یا نه. حسن مهرآسا سعی کرد با صدای بلند با اونها حرف بزنه ولی بنظرم صدایش را نمی شنیدند تا اینکه از طرف آن ها تیراندازی شد و فهمیدیم عراقی هستنند. من هم آرپی جی را زمین گذاشتم و عقب رفتم تا از کلاشینکف های شهدا بردارم و در درگیری شرکت کنم. وقتی چند بار بگم با بزرگتر از خودت شوخی نکن؟؟؟...
ما را در سایت چند بار بگم با بزرگتر از خودت شوخی نکن؟؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shalmchachaharborj بازدید : 67 تاريخ : چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت: 9:34

کـــربــلای 5نفر بر یه سرعت به طرف خاکریز رفت تا خودش را به نیروهای بعثی برسانهمن دو تا قبضه آرپی جی داشتمممد ستاری قبضه روسی را آماده کرده بودسریع گرفتم و دوباره بلند شدم تا نفر بر را بزنمموسی دودکانلو که نوجوانی 15 -16 ساله بود سرپا ایستاده بود و با کلاشینکف به نفربر تیراندازی می کرد.درست بین و من و نفربر بود ...ترسیدم بزنم بخوره به موسیداد زدم: موسی بشین موسی بشین ولی مگر صدای تیراندازی سلاحش می گذاشت چیزی بشنودشاید یکی دو ثانیه سرپا بودم که پشت دست چپم داغ شد و قبضه از دستم پرت شد یکطرف نشستم و با دست راستم مچ چپم را محکم گرفتممفصل های سفید انگشتانم بیرون زده بود و خون از لابلایشان فوران می کرد انگشتهایم به رشته های پوست و گوشت آویزان بودندحسن مهرآسا خودش را سریع رساند پیشم ولی دید اوضاع بدجوریه... امدادگر را صدا کرد اون اومد انگشتهای آویزانم را گذاشت کف دستم و محکم با گاز و باند پانسمان کرد از کتف و دست راستم هم خون میامد معلوم نبود چی بمن خوردهدستهایم را از گردنم آویزان کردند و گفتند تا از خونریزی بیهوش نشدی پاشو خودت را جایی برسان تا منتقلت کنند بیمارستان صحرایی نوشته شده در چهارشنبه هفتم دی ۱۴۰۱ساعت 14:30 نويسنده آقــاخــان مقــدم چهــاربــرج چند بار بگم با بزرگتر از خودت شوخی نکن؟؟؟...
ما را در سایت چند بار بگم با بزرگتر از خودت شوخی نکن؟؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shalmchachaharborj بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت: 9:34

حاج قاسم در مرداد سال ۹۴ به مسکو سفر می‌کند و پوتین و فرماندهان ارتش نظامی روسیه را برای حضور میدانی در صحنه نبرد سوریه متقاعد می‌کند. نیروی هوایی روسیه به کمک جبهه مقاومت می‌آید.خبرگزاری شلمچه چهاربرج: از شروع بحران سوریه تا سال ۱۳۹۴ بحران و آشفتگی هر روز شهرها و شهرک‌های بیشتری از این کشور را درگیر می‌کند. مسلحین سوریه زیرپرچم گروه ائتلافی جیش الفتوح جمع می‌شوند. حالا با اینکه هر کدام از این گروه‌ها مناطق تصرف شده خودشان را دارند، اما تحت فرماندهی مشترک اتاق عملیات جیش الفتح عمل می‌کنند. با این ائتلاف، آنها می‌توانند به‌صورت هماهنگ و سازماندهی شده با دولت مرکزی بجنگند. این‌طور هم نتیجه بهتری می‌گیرند.آنها استان رقّه و بخش‌های زیادی از استان حلب را گرفته‌اند و با پیشروی کامل در استان ادلب، کمربند شمالی تصرف سوریه را کامل می‌کنند. بخش‌های وسیعی از شرق سوریه هم به تصرف داعش درآمده. آنها حتی به دویست کیلومتری دمشق رسیده‌اند. بعد از پیشروی‌های داعش و مسلحین، چند اتفاق مهم هم در جبهه مقاومت می‌افتد. حزب الله نیروی بیشتری به سوریه اعزام می‌کند. تیپ فاطمیون و تیپ زینبیون، نیروی بیشتری جذب می‌کنند.سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در مرداد همین‌سال به مسکو سفر می‌کند و پوتین و فرماندهان ارتش نظامی روسیه برای حضور میدانی در صحنه نبرد سوریه متقاعد می‌کند. در نتیجه نیروی هوایی روسیه به کمک جبهه مقاومت می‌آید. ایران هم دوکار مهم انجام می‌دهد؛ یکی ایده استفاده از بسیج مردمی با تقویت نیروهای مسلح سوریه است. مردم غیرنظامی سوریه با کمی آموزش، اسلحه به دست می‌گیرند و در کنار ارتش، با داعش و مسلحین می‌جنگند، امنیت داخلی شهرها را هم تأمین می‌کنند.کمی بعد، این نیروهای شبه نظامی با عنوان «قوات الدفاع چند بار بگم با بزرگتر از خودت شوخی نکن؟؟؟...
ما را در سایت چند بار بگم با بزرگتر از خودت شوخی نکن؟؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shalmchachaharborj بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 19 بهمن 1401 ساعت: 9:34